مجنون یار

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

شعر نگار یار

شنبه 04 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 149 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

نگار یار


بازی روزگار چرخ گردون می نوشت
حق می گفت دگر بار یار می نوشت


لحظه ها دم می گرفت بس یار می نوشت
این نگار دل زیبا راز می نوشت


خسروان زیبا ناز نبود یار می نوشت
ناز دارد بس چشم زیبا او می نوشت


بند دل نم باران زد یار می نوشت
کس ندید خسروان جان را یار می نوشت


مرد عشق باغ دید یار می نوشت
ساز عشق بیدار گشت یار می نوشت


بلبل راز گشته غم آلود یار می نوشت
غم ساز می نواخت یار می نوشت


جان دل بگذشته از عشق یار می نوشت
کینه از یار دارم او ساز می نوشت


خرد بگذشته از دل می دانم یار می نوشت
آن سخن بیدار گشت یار می نوشت


دل انگیز جان می گرفت یار می نوشت
من گفتم رهگذرم جان دل یار می نوشت


هر که دلگیر بود جان می گرفت یار می نوشت
دلگیر آن بود سحرگاه یار می نوشت


دیوانگان لب سخن می گفتن او یار می نوشت
سخن بیهوده بود او نیست یار می نوشت

 

  • نویسنده :
  • بازدید : 188 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

چشم های تو , چشم های من


بگذشته از حالم که گویم عاشقم
من مجنونی افسار پاره کرده ام


گویم به حق جانم در ره تو
یک لحظه خم می رود در ره تو


گفتا دلم که عاشقم ای جان من
دادا از این غم دلدار من


پایان این ره باشد و چشم های من
شب باشد و گریان چشم های من

 

مجموعه اشعار عاشقانه

جمعه 03 اسفند 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 137 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

از خاک جان گرفته ام,تو کجا بودی او را صدا زدم در پس تنهایی,خدایا دوست دارم


مجنون گر مست می شود ز نام تو

می رود نفس و جان می گیرد ز نام تو


یک دم بر لیلی شک کردم,همین برای مجنون بس باشد که دیگر با چشم نبیند با دل صدا زند یار را


لب تشنگان را گوهر عشق آرزوست


اشارت نظر, تصویر من در چشم های تو

چشم های تو , چشم های من


از محبت خار گل می شود

جان ها همه عاشق می شود

سر به دامن عشق زدن پایندگی است

بوسه بر لب یار زدن جاودانگی است


در آغوشت خاطرات را زمزمه می کنم,وقتی لبخندت با گرمی نفست در هر دم بر لبانم بوسه می زند چه مجنون بی لیلایی می شوم من


به کجا می روی نفس

تو نمی دانی به کجا رفته این دل که بوی نفست را استشمام کند


دل تو کوچیک است خونه ی من تو چشماته عزیزم


از دلت بیزارم لعنتی چشمات رو خونه ی غم ها کردی


لب به حق گفتم سخن    یار گیرد دست من


جانم در ره عشق می رود نمی دانم یار کجاست


سینه مستی می کند در ره تو ای حق دلم


هر که زند با دل به دیوار حق عشق را می بیند

 

شعر رهگذر جان

یکشنبه 28 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 163 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

رهگذر جان

جان می رود سوی دلت آن جا که رهگذر است

خسته از جان خود و جان توام در خطر است

من می روم سوی خدا آن جا که دل در حذر است

تو می روی سوی خدا آن جا که دل در سحر است

گمگشته است جانم در ره تو بی سحر است

خسته از جان خود و جان توام در سحر است

شعر شمع خدا

شنبه 27 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 159 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

شمع خدا

الب و به لبم

شمیم به شبم

تب به طبعم

شقایق به شفق

شمع خدا می گریستند

 

شعر هرم شیدا

پنجشنبه 25 بهمن 1397
  • نویسنده :
  • بازدید : 120 مشاهده
  • دسته بندی : شعر ,

شعر هرم شیدا

ذات حق شیدا کرد

دلبر لب جام آمین کرد

دعا بسان حق شیدا

رودباد شیدا کرد

بسم یاد شیدا کرد